برای درک بهتر، مفهوم خودشناسی را با این مثال توضیح میدهیم: فرض کنید برای انجام کاری به بیرون از منزل رفتهاید و در مسیرتان کلید خود را گم کردهاید. به احتمال زیاد، در این شرایط احساس ترس و وحشت را تجربه میکنید، زیرا نمیدانید چطور میتوانید وارد منزلتان شوید و از خودتان میپرسید «چطور به خانه برگردم؟» درنتیجه، هر قدم و مسیری را که طی کردهاید به دنبال پیداکردن کلیدتان جستوجو میکنید.
در صورت پیدا نکردن کلید نیز تصمیم میگیرید که با دوستتان تماس بگیرید. با دستبردن به سمت موبایلتان متوجه میشوید که کلیدها در همان جا و داخل جیبتان بودند! با خود فکر میکنید «خدا را شکر! همان اول باید به اینجا نگاه میکردم.»
این وحشتی که هنگام گم کردن کلیدهای خود احساس کردید، بسیار شبیه احساساتی است که بسیاری از ما هنگام جستوجوی شغلی عالی برای خود تجربه میکنیم؛ به عبارتی، هنگام تلاش برای یافتن شغل مناسب، از دوستان و خانواده مشاوره میخواهیم، در لیست جدید مشاغل روز و زمینههای شغلی نوظهور جستوجو میکنیم و صدها فرصت شغلی را بررسی میکنیم. این در حالی است که برخی اوقات، مهمترین نقطه برای شروع جستوجوی گزینههای شغلیِ رضایتبخش، یعنی درون خود را نادیده میگیریم!
خودتان را بشناسید
به گفتهی هوارد فیگلر (Howard Figler)، نویسندهی مشهور و متخصص مشاورههای شغلی، «انتخاب شغل این است که در برابر فشارهای رقیبان و اطرافیان به خودتان اجازه دهید که همان چیزی باشید که هستید.» در واقع، صرف نظر از اینکه دانشجویی باشید درگیر تحصیل و کار یا دانشجویی که به تازگی وارد دانشگاه شدهاید یا اینکه فردی حرفهای با تجربههای شغلی مختلف، انتخابهای عالی در حوزهی شغل با خودشناسی شروع میشوند؛ به بیان دیگر، خودآگاهی کلید تصمیمات خوب شغلی است.
شناخت خود را میتوان به صورت درکی صحیح و دقیق تعریف کرد از اینکه چه کسی هستید، چه نقاط قوت، تواناییها، شخصیت، احساسات و انگیزههایی دارید. خودشناسی پایهای است که توسعهی شخصی و حرفهای فرد روی آن بنا میشود. از سوی دیگر، افزایش خودآگاهی به تأمل عمیقی دربارهی خود نیاز دارد. این موضوع را میتوان با چند پرسش از خود، مانند موارد زیر، شروع کرد:
- چه کسی هستم؟
- چهگونه مانند دیگران میشوم؟
- چطور میتوانم نسبت به دیگران متفاوت باشم؟
- چگونه میتوانم منحصربهفرد باشم؟
۶ کلید خودشناسی
برای بازکردن دریچهای رو به خودشناسی، به عنوان پایهای برای انتخاب شغل مناسب و تصمیم گیری درست در زندگی، به درک عمیقی از اهداف، استعدادها، علایق، سبک شخصیتی و ارزشهای خود نیاز دارید. در ادامه، با جزئیات بیشتری به تشریح این موارد میپردازیم.
۱. اهداف
اهداف فرد چیزهایی هستند که از زندگی خود میخواهد. برای رسیدن به اهدافتان و خودشناسی، میتوانید موارد زیر را از خودتان سؤال کنید:
- از زندگی خود چه میخواهم؟
- چه سبکی از زندگی را برای خودم متصور هستم؟
- میخواهم به چه چیزی برسم؟
- میخواهم چه سهمی در دنیا داشتهباشم؟
- میخواهم چه تفاوتی در دنیا ایجاد میکنم؟
بهترین اهداف آنهایی هستند که نوشته میشوند و همچنین از قانون اهداف SMART پیروی میکنند؛ به عبارت دیگر، اهداف مناسب باید خاص، قابلاندازهگیری، دستیافتنی، مرتبط به خود، دارای بازهی زمانی محدود، قابلارزیابی و قابلارزیابی مجدد باشند. ۲ معیار آخر امکان پیگیری و بررسی هدف را به مرور زمان، برای تغییر یا تنظیم مجدد شرایط فراهم میکنند.
۲. استعدادها
استعدادها نقاط قوت فرد و مجموعهای از تواناییهای طبیعی و سنجیدهشدهی عینی هستند که پتانسیل شخص را برای بهدستآوردن مهارتهای لازم جهت انجام شایستهی کارهای مختلف نشان میدهند. به طور کلی، استعدادهای افراد تا حدود ۱۴سالگی تثبیت میشوند و در طول عمر او بهنسبت پایدار میمانند.
بنابراین، درک استعدادها و تواناییها میتواند شما را به خودشناسی برساند و برای مشاغلی آماده کند که بیشترین پتانسیل موفقیت را در آنها دارید. در این شرایط، مسیر شغلی مناسبی را انتخاب میکنید که با تحصیل و گذراندن آموزشهای ضروری، بالاترین سطح مهارتهای موردنیاز برای آن را کسب میکنید.
۳. علایق
از خودتان بپرسید که چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید؟ با تشخیص آنچه به آن علاقه دارید، میتوانید چیزهایی را که برایتان انگیزهبخش هستند، شناسایی کنید. در درجه اول، علایق برای انتخاب کارهایی از میان ترکیبی از فعالیتهای بالقوه به کار میروند که به طور کامل از انجامشان لذت میبرید. برخی از افراد در عمل به همهچیز علاقهمند هستند، در حالی که برخی دیگر، به زمینههای تخصصیتری توجه میکنند.
آگاهی از علایقتان میتواند شما را به سمت فرصتهای آموزشی و همچنین مشاغلی سوق دهد که معنای بیشتری برایتان داشتهباشند. بالاترین سطح رضایت شغلی زمانی اتفاق میافتد که قادر به انجام کارهای موردعلاقهی خود باشید، به طوری که در انجامشان از نقاط قوت خود نیز استفاده کنید.
۴. سبک شخصیتی
سبک شخصیتی به این اشاره دارد که افراد چهگونه فکر میکنند، چه احساساتی دارند و چهگونه رفتار میکنند؟ شخصیت منحصربهفرد اشخاص از طریق صفات دائمی و الگوهایِ پاسخِ مشخصِ تفکر، احساس و رفتار آنان بروز مییابد. بر اساس ویژگیهای ذاتی افراد، ممکن است برخی از مشاغل، حرفهها، محیطهای کاری و فرهنگهای شرکتی، برای آنان مناسبتر از سایرین باشند. نمونههایی از خصوصیات شخصیتی متفاوت افراد عبارتاند از:
برونگرایی یا درونگرایی، سرسختی، حساسبودن، استقلال، خودکنترلی و آمادگی برای تغییر.
۵. ارزشها
برای پیبردن به ارزشهایتان از خودتان بپرسید که «چه چیزهایی برایم مهم هستند؟» در واقع، ارزشها معیارهایی هستند که به وسیلهی آنها چیزها و فعالیتهایی را میسنجید که در زندگی شخصی و کاری برایتان اهمیت زیادی دارند.
ارزشها به عنوان قطبنمایی عمل میکنند که هنگام تعیین اولویتها و تصمیمگیری، فرد را روی آنچه بهواقع برایش مهم است، متمرکز میکنند. درنتیجه، هنگامی که کارهایی مطابق با ارزشهایتان انجام دهید و رفتاری متناسب با ارزشهای خود داشتهباشید، زندگی برایتان رضایتبخش خواهد بود. نمونههایی از ارزشهای کاری عبارتاند از:
موفقیت، استقلال، بازشناسی، روابط بین فردی، حمایت مدیران، سیاستهای کسبوکار و شرایط کاری سازمان.
۶. شما منحصربهفرد هستید
نکتهی مهمی که در خودشناسی باید به آن توجه داشتهباشید، این است که هیچ شخص دیگری مانند شما وجود ندارد؛ همچنین، هریک از ۶ مؤلفهای که در بالا توضیح دادهشد، شما را به فردی با جنبههای مختلف و منحصربهفرد تبدیل میکند؛ به طور جداگانه نیز هریک از مؤلفههای فردی به شما کمک میکند تا در جدیدی را به روی شناخت خودتان باز کنید.
با وجود این، همان طور که هریک از این مؤلفهها جنبهی متفاوتی از فرد را نشان میدهند، ترکیبی از استعدادها، علایق، سبک شخصیتی و ارزشهای فرد هستند که درک جامعی از خود واقعی او را ارائه میدهند؛ بنابراین، خودشناسی موجب میشود که شغل، حرفه و محیط کاری متناسب با چیزی که هستید را شناسایی کنید و این امکان را برایتان فراهم میکند تا از استعدادها، مهارتها و علایق خود برای انجام کارهایتان به بهترین نحو ممکن استفاده کنید.
چگونه به خودشناسی برسیم و مطابق با پتانسیلهای خود زندگی کنیم؟
فرض کنید که به عنوان دندهی کوچکی از چرخدندهای بزرگ، در جایگاه شغلی کوچک اما مهمی در سازمانی بزرگ مشغول به کار هستید. در این شرایط، مجبورید خلاقیت و اشتیاق کاری خود را فدای اهداف تیم و سازمانتان کنید. آیا این شرایط کاری را دوست دارید؟
پاسخ به این سؤال میتواند ۲ مؤلفهی مهم را برای شناخت خودتان مشخص کند؛ اول اینکه ترجیح میدهید برای خودتان کار کنید یا تحت مدیریت سازمان بزرگی مشغول به کار باشید. مورد دوم، فعالیت در کار موردعلاقهتان است که خلاقیت شما را برانگیخته میکند یا کار در پستی که یک سری کارهای روتین روزانه را، بدون نیاز به خلاقیت خاصی، در آن انجام دهید.
با اطلاعاتی که در مسیر خودشناسی به دست آوردهاید، در صورت لزوم میتوانید مسیر شغلی و حرفهای خود را تغییر دهید، به کاری مشغول شوید که با نقاط قوت و تواناییهایتان همسو است و در آن، برای انجام وظایفتان به اندازه کافی انگیزه داشتهباشید.
به طور کلی، خودشناسی دانش یا درک تواناییها، شخصیت، احساسات یا انگیزههای خود است؛ همچنین، میتوان شناخت خود را به عنوان خودآگاهی در نظر گرفت؛ علاوه بر این، خودشناسی سنگ بنای اصلی موفقیت است، زیرا موفقیت به عملکردن به صورت هدفمند نیاز دارد؛ به عبارتی، اگر درک واضحی از نوع شخصیتی که دارید، کارهایی که میتوانید انجام دهید، احساسات و انگیزههایتان نداشتهباشید، نمیتوانید به صورت هدفمند و آگاهانه گام بردارید.
ایده دستیابی به خودشناسی، بهخصوص اگر احساس کنید که از خود واقعیتان جدا شدهاید، میتواند ترسناک و تا حدودی استرسزا باشد. خوشبختانه، وقتی روند کار به ۴ مرحله کوچکتر تقسیم میشود، استرس و ترس انجامدادن آن کمتر میشود. در این شرایط، مسئلهی خودشناسی بیشتر شبیه به حل نوعی معمای شخصیسازیشده و جالب به نظر میرسد. در ادامه، ۴ مرحلهی موردنیاز برای خودشناسی را تشریح میکنیم.
۱. تهیهی لیستی از ویژگیهای شخصیتی خود برای رسیدن به خودشناسی
تهیهی لیستی از ویژگیهای شخصیتی خود اولین گام برای خودشناسی است؛ بنابراین، از خودتان بپرسید که خصوصیات ذهنی و اخلاقی متمایزتان کداماند؟ آیا سریع عصبانی میشوید؟ آیا محافظهکار هستید؟ آیا بهراحتی با دیگران ارتباط برقرار میکنید یا به صورت فوقالعاده تدافعی رفتار میکنید؟ شاید فرد فوقالعاده صادقی باشید یا به اعتقادات معنوی خود خیلی پایبند باشید. همهی این موارد به تهیهی لیستی از ویژگیهای شخصیتتان کمک میکنند.
اگر از پاسخ خود به این سؤالات مطمئن نیستید، تجربیات مختلف زندگیتان را بررسی کنید. برای شناخت این ویژگیهای شخصیتی، نمونههای مناسبی را در میان سایر تجربیات خود پیدا خواهید کرد.
۲. تشخیص کارهایی که میتوانید انجام دهید
درک اینکه چه کاری میتوانید انجام دهید، مرحلهی بعدی در مسیر خودشناسی است. با درنظرگرفتن این نکته که «همواره میتوانید سطح تواناییهای خود را افزایش دهید»، دستیابی به درک صحیحی از تواناییهای فعلی خودتان برای خودشناسی بسیار مهم است.
بنابراین، اگر درک درستی از نقاط قوت و ضعف خود داشتهباشید، این امکان برایتان فراهم میشود که از تواناییهای خود به گونهای استفاده کنید که به سراغ کارهایی بزرگتر از سطح تواناییهایتان نروید؛ علاوه بر این، آگاهی از اینکه در چه زمینهای تواناییهایی کمتری دارید، موجب میشود تا به طور فعالانهای به دنبال یادگیری مهارتهای لازم برای تغییر این شرایط بروید.
۳. درک احساسات برای رسیدن به خودشناسی
توانایی تشخیص اینکه چه احساسی دارید و به چه دلیلی چنین احساساتی را تجربه میکنید، بخش جداییناپذیری از خودشناسی است. ممکن است درک احساساتتان سختتر از سایر مراحل باشد. احساسات انسان پیچیده هستند و اطلاعات زیادی را در اختیارمان قرار میدهند، اما همیشه این احساسات گرم و قابلتشخیص نیستند.
اختصاص زمان برای آشنایی با آنچه درمورد بخشهای مختلف زندگی خود احساس میکنید، دادههای زیادی را در اختیارتان قرار میدهد. در این مرحله نیز تجارب زندگیتان میتوانند زمینه مناسبی برای حمایت از شواهدی باشند که برای رسیدن به درک واضحتری از احساساتتان کمککننده هستند.
به عنوان مثال، ممکن است درمورد احساسات خود در هنگام درخواست برای شغلی خاص یا فرصت شغلی دانشگاهی گیج شوید. در این شرایط، برای اتخاذ تصمیمات درست، به احساس خود در لحظات مرتبط با این تصمیم فکر کنید. اگر زمانی که میخواهید درخواست خود را ارائه دهید، احساس آرامش و اطمینان ندارید، ممکن است احساساتتان نشاندهندهی نادرستبودن تصمیمتان باشند. برخی اوقات، احساساتمان اطلاعاتی به ما میدهند که نمیخواهیم آنها را بپذیریم، حتی اگر آنها را معتبر و درست بدانیم؛ با وجود این، پذیرش این اطلاعات و اعتمادکردن به آنها انتخابی است که به عهدهی خودتان هستند.
۴. نقش شناسایی موارد انگیزهبخش در خودشناسی
قطعهی آخر از معمای خودشناسی درک انگیزههای خود است. برای تشخیص چیزهایی که برایتان انگیزهبخش هستند، از خودتان سؤال کنید که «دلیل کاری که انجام میدهم چیست؟» برخی از مواردی که میتوانند برای افراد انگیزهبخش باشند، عبارتاند: از پول، اعتبار، بازشناسی، تعهدات خانوادگی، آزادی عمل و تحقق اهداف شخصی.
هر فردی ممکن است یکی از این موارد انگیزهبخش رایج را داشتهباشد یا اینکه انگیزهی کاملا متفاوتی با دیگران داشتهباشد؛ مانند اشتیاق فراوان برای کمک به دیگران، تمایل به نجات کرهی زمین یا صرفا ایجاد یک زندگی مسالمتآمیز.
با وجود این، باید توجه داشتهباشید که اولین تفکراتی که درمورد چیزهای انگیزهبخش به ذهنتان میرسند، لزوما انگیزههای واقعی شما نیستند؛ به عنوان مثال، افراد بسیاری گمان میکنند که پول چیزی است که به آنها انگیزه میدهد؛ در حالی که این، به نوعی، میل به ثبات است که منبع واقعی چنین انگیزهای در آنها به شمار میآید.
جمعبندی
هنگامی که وقت خود را به جمعآوری آگاهانه اطلاعات بیشتری اختصاص دادید، میتوانید تصمیم بگیرید که با آنها چه کار کنید؛ به عبارتی، میتوانید از این اطلاعات استفاده کنید و مسیرتان را تغییر دهید یا آنها را نادیده بگیرید و مسیر فعلی خود را در پیش بگیرید. هر تصمیمی که در این مورد اتخاذ کنید، بدون شک، از اطلاعاتی که درنتیجهی حل معمای خودشناسی درمورد خود آموختهاید، ناشی میشود.
با دستیابی به خودشناسی به وضوح فوقالعادهای در مسیر زندگی شخصی و کاری خود میرسید؛ علاوه بر این، هنگامی که آگاهی کافی از شخصیت، تواناییها، احساسات و انگیزههای خود داشتهباشید، بهراحتی میتوانید استراتژیهای آگاهانهای را برای رسیدن به موفقیت ایجاد کنید. در واقع، خودشناسی موجب میشود تا در مسیر موفقیت سریعی قرار بگیرید؛ در حالی که کمبود اطلاعات درمورد خودتان میتواند باعث تأخیر، حواسپرتی یا خروج از مسیر موفقیتتان شود؛ بنابراین، اگر بهواقع خودتان را بشناسید، برای دستیابی بهموقع به اهدافتان شانس بیشتری خواهید داشت.
Content retrieved from: https://karboom.io/mag/articles/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%D8%BA%D9%84-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8.