کار کردن یکی از بهترین لذتهای دنیا است؛ البته تا جایی که مجبور نباشید کسی را به زور تحمل کنید.
میتوان گفت تقریبا همه ما حداقل یک بار در زندگی رئیسی داشتیم که از او متنفر بودیم. ممکن است گاهی اوقات سلیقه شخصی در این موضوع دخیل باشد. یعنی فقط خود ما از یک آدمی خوشمان نمیآید که دست بر قضا همان شخص رئیس ما است.
اما گاهی اوقات شما با کسی طرف هستید که شاید اخلاق حرفهای مناسب محیط کار را نداشته باشد؛ طوری که همه را عذاب میدهد. اگر این آدم همکارتان باشد راحتتر میتوان شرایط را تحمل کرد؛ اما وای از روزی که این آدم غیرقابل تحمل بشود رئیس یک تیم، شرکت یا مجموعه.
تصور کنید پس از مدتها کارکردن در یک شرکت، ناگهان رئیستان عوض میشود. بعد از یک الی دو هفته متوجه میشوید کارکردن برایتان سخت شده و دیگر آرامش ندارید. دلیل این اوضاع نابسامان چیست؟ بله، رئیس جدید.
این اتفاق دلایل زیادی دارد. ممکن است رئیس جدید دانش و تخصص کافی برای مدیریت کردن شما را نداشته باشد. طبیعی است که گزارش کار دادن به آدمی که سررشتهای از کار شما ندارد برایتان سخت باشد. یا اینکه ممکن است رئیس جدید آدمی خودرأی و مستبد باشد که هیچ اهمیتی به نظرات و کارهای شما نمیدهید. چیزی که شرایط را وخیمتر میکند این است رئیس جدید عاشق تحقیر کردن کارمندانش باشد.
هیچکس حاضر نیست در شرایطی کار کند که شخصیتش زیر سوال برود. انسانها برای پیداکردن شخصیت و وجه اجتماعی است که سرکار میروند و به دنبال برقراری ارتباط با دیگران هستند. از همه اینها گذشته، هیچ انسانی به دیگری برتری ندارد. جایگاه و مقام، دلیل قانعکنندهای برای برتری یک شخص به دیگران نیست. پس هیچکس، تحت هیچ شرایطی حق ندارد شما را تحقیر کند.
امیدوارم با خواندن این سطرها خاطرات تلختان تازه نشده باشد. به هرحال حتی اگر چنین شرایطی را تجربه کردهاید بازهم چیز عجیبی نیست. محیطهای کاری پر است از آدمهای مختلف و این تنشها خواه ناخواه پیش خواهند آمد. پس بهتر است به جای خودخوری به دنبال راه چاره باشید.
در چنین شرایطی شما دو راه پیش روی خودتان میبینید: یک اینکه بنا به دلایلی مجبورید و شرایط پیشآمده را تحمل میکنید و دو اینکه تحت هیچ شرایطی حاضر نیستید خودتان را ناراحت کنید و استعفا میدهید.
اما بهتر است بدون مبارزه تسلیم نشوید. اول سعی کنید موضوع را حل کنید؛ چون فرقی نمیکند کدام یک از گزینههای بالا را انتخاب میکنید، درهرصورت آرامش و تعادل زندگی شما بهم خواهد خورد.
در این مقاله چند راهکار برای حل کردن مشکل تنفر از رئیستان گفته میشود. پس تا انتها همراه ما باشید.
درک و همدلی
فراموش نکنید مدیران بد، آدمهای بدی نیستند؛ آنها هم مثل همه ما نقطه ضعفها و مشکلاتی دارند که باعث شده واکنش های متفاوتی از خود نشان بدهند. با درنظر گرفتن این موضوع بهتر است اول از همه به این فکر کنید که علت رفتار نامتعارف رئیستان چیست؟
گاهی اوقات وقتی جواب را پیدا میکنید، متوجه میشوید که رفتار رئیس شما با توجه به شرایطی که در آن قرار داشته تا حدی منطقی است یا حداقل قابل درک است. همین تمرین همدلی و درک میتواند خیلی از مشکلات و سوءتفاهمها را حل کند. از این راهکار در زندگی شخصی خود نیز میتوانید استفاده کنید.
به قول معروف تا وقتی پا در کفش کسی نگذاریم نمیتوانیم آنها را قضاوت کنیم. به این فکر کنید که شما در شرایط مشابه چه میکردید؟ شاید راهحل تمام مشکلات در جواب همین یک سوال ساده باشد.
واقعبین باشید
اگر مشکل شما با رئیستان سر این است که شما را نادیده میگیرد یا مدام از کارتان انتقاد میکند، لطفا کمی منطقیتر و واقع بینانهتر به این موضوع نگاه کنید. اساسا ما آدمها تا زمانی که نتوانیم نقاط ضعف و نواقص خود را شناسایی و درک کنیم، قادر به برطرف کردن تنشهای اطرافمان نیستیم.
از طرفی دیگر، ممکن است گاهی اوقات ما در مورد یک آدم فقط دچار سوءتفاهم یا قضاوت نابهجا شویم. باید منصفانه و کاملا بیطرف بنشینید و با خود فکر کنید که علت تنفر شما از رئیستان چیست؟ شاید اصلا هیچ دلیل منطقی پشت این تنفر پیدا نکنید.
راهکار دیگر این است که اگر میبینید مثلا یکی از همکارانتان توانسته ارتباط خوبی با رئیستان برقرار کند، از او مشورت بگیرید. شاید شما واقعا کار اشتباهی انجام دادهاید که بازخورد منفی یا تندی از جانب رئیستان دریافت کردید. درنظر گرفتن تمام این موارد میتواند در حل مسئله به شما کمک کند.
به خودتان و او فرصت بدهید
پس از بررسی مسائلی که در دو بخش قبلی ذکر شد، بروید سراغ راهحل بعدی؛ یعنی فرصت دادن. فرصتی به خودتان و آن رئیس منفور. یک گفتوگو آرام و منطقی در محیطی مناسب میتواند بسیاری از تعارضات را حل کند. رئیس شما هم به هرحال یک انسان است و قطعا وقتی ببیند شما سعی دارید خیلی دوستانه مشکلات بینتان را حل کنید، واکنش متفاوتی نشان خواهد داد.
همهچیز را واضح بیان کنید. اگر به تواناییهای خود ایمان دارید، از شجاع بودن نترسید. بدترین حالت این است که رئیستان شما را اخراج میکند، که قطعا در صورت ادامه پیداکردن مشکلات خودتان استعفا میدادید. پس حرفتان را بزنید. گاهی اوقات آدمها اصلا نمیدانند که با رفتارشان دیگری را رنجاندهاند.
رئیس رئیستان کیست؟ او را پیدا کنید
اگر همه راهها را امتحان کردید و جوابی نگرفتید، و بررسی کردید و متوجه شدید که همکاران دیگر نیز مشکلات مشابهی دارند؛ وقتش رسیده یک حرکت اعتراضی انجام بدهید.
بهترین روش این است که به صورت کتبی و با سند و مدرک مشکلات خود را مطرح کنید. اگر در نامه خود بنویسید از رئیس جدید خوشتان نمیآید یا از حرفی که دیروز به شما زده دلخور شدهاید، قطعا نتیجه موردنظر را نخواهید گرفت؛ بنابراین مشکلاتی را مطرح کنید که میدانید در عملکرد تیم یا سازمان تاثیر دارند.
اگر دلیل قانعکنندهای برای اعتراض خود مطرح نکنید، نمیتوانید انتظار همراهی داشته باشید. یکی از وظایف شما به عنوان کارمند یک شرکت این است که مشکلات مهم و ریشهای شرکت، که اطمینان دارید در روند کار اختلال ایجاد کردهاند را به مقامات مسئول گزارش دهید.
کمی صبر کنید، شاید زمان همه چیز را حل کرد!
این جمله را حتما شنیدهاید. راهحل بسیاری از مشکلات ریز و درشت ما در همین جمله کوتاه نهفته است. علاوهبر این، در شرایطی که گفته شد، سپردن همهچیز به زمان، اخرین تیر ترکش شما است.
این مرحله، آنجایی است که همه راهها را رفتهاید اما جوابی نگرفتید. مدت کوتاهی صبر کنید، اگر مشکلات به قوت خود باقی ماندند، چارهای جز استعفا دادن برایتان باقی نمیماند. کارکردن در یک محیط کار سمی با رئیسی که فرشته عذاب شما است، به نفعتان نیست. ممکن است تمام تعادل زندگیتان بهم بریزد، دچار سرخوردگی و افسردگی شوید.
قبل از استعفا دادن، دنبال کار بگردید. رزومه خود را برای شرکتها و سازمانهای مختلف ارسال کنید. نگران نباشید، شما آنقدر توانمند هستید که به راحتی کار جدیدی پیدا کنید. داشتن رئیس بد تقصیر شما نیست. شما مجبور نیستید هر شرایطی را تحمل کنید. همه ما یکبار زندگی میکنیم، پس باید تا جای ممکن در بهترین و مناسبترین شرایط زندگی کنیم.