روانشناسی رنگ در اشعار سهراب سپهری ( قسمت 1 )

رنگ

 

رنگ به عنوان برجسته‌ترين و نمودارترين عنصردرحوزه محسوسات از دير باز تاكنون مورد توجه انسان بوده و همواره روح و روان آدمي را مسحور قدرت نافذ خويش نموده است.

رنگ، مايه آرايش جهان آفرينش و نمايانگر قدرت نقاش زبر دست هستي است.

امروزه ـ بـه عقيـده بسياري از بزرگان ادب و هنر جهان- رنگ، مهمترين عنصر در بروز خلاقيت‌هاي هنري است.

ازآنجا كه شعر، گزينش واژه‌ها يا به تعبير دقيق‌تر، نقاشي با واژه‌هاسـت، بـي‌گمـان انتخـاب رنگ‌ها درعرصه هنرمندي شاعر نمي‌تواند بي‌تأثيرباشد و انتخاب آگاهانه يا ناآگاهانه هررنگ از سوي شاعر، بيانگر ديدگاه وي نسبت به هستي و پديده‌هاي آن محسوب مي‌گردد.

دقت نظـردر ميزان بسامد واژگان رنگين درآثارهر شاعر مي تواند ما را به بسياري از ويژگي‌هاي اخلاقـي و رفتاري شاعر وهمچنين لايه‌هاي زيرين جهان‌بيني وي رهنمون سازد. در اين مقاله تلاش کردیم با توجه به بسامد واژگاني رنگ‌ها از راهي علمي‌تر به پـاره‌ا‌‌‌ي از ويژگيهـاي رفتـاري، اخلاقـي سهراب سپهري دست يابيم.

رابطه رنگ و روان آدمی

رنگ

 

همانگونه که مظاهر هستی جلوه‌ای از پرتو جمال حق‌ هستند، رنگ‌ها نیز ناشی از شدت و کثرت پرتو یک نور مطلق و تامین کننده سلامت چشم و اعتدال جسم و روح او هستند.

با دقت در کره خاکی در می‌یابیم که قسمت اعظم آن از مزارع، جنگل‌ها، گیاهان و سبزه‌زارها به رنگ ( سبز ) و در کنار آسمان برین، دو سوم حجم زمین – دریاها و اقیانوس‌ها – به ( رنگ آبی ) جلوه‌گر شده است. این رنگ‌ها از دیدگاه روان‌شناسی موجد پویایی و نشاط، آرامش و آسایش برای آدمی است.

بدون تردید یکی از دلایل آن همه دعوت قرآن کریم به سیر و تامل در زمین و آسمان و انس با طبیعت، علاوه بر تنبه و خداباوری، دست یافتن به روحی آرام و روانی با نشاط و سالم است؛ چرا که یقینا تفکر بدون تعادل روحی و روانی ناممکن است و تصور اینکه اگر رنگ قرمز یا سیاه، رنگ غالب طبیعت بود، بسیار وحشت‌آور و ترسناک می‌نمود.

 

آدمی از نخستین روزهایی که چشم بر این جهان گشود، احاطه رنگ را در تک‌تک عناصر هستی مشاهده کرده است و از همین رنگ‌ها، نخستین تاثیر روانی را بر اندیشه او گذاشته است.

ملامت و دل‌گرفتگی در هوای ابری و تیره زمستانی و احساس شادی و نشاط در هوای آفتابی و آبی آسمان، همه و همه ناشی از تاثیرات عمیق رنگ‌ها در وجود ماست که گاه این تاثرات به حدی است که پاره‌ای از فعالیت‌های آدمی را تحت سیطره خویش در می‌آورد؛ مثلا بررسی رفتارها و هنجارهای اجتماعی در آلمان نشان می‌دهد این کشور که فقط شش سال درگیر جنگ جهانی دوم بوده است به 20 سال وقت نیاز دارد تا مردمش رنگ مردگی را کاملا دور بریزند و رنگ‌های گرم و زنده را برای رسیدن به زیبایی و رونق زندگی پرنشاط برگزینند.

بدیهی است کیفیت تاثیر انسان از رنگ‌ها ماهیت کاملا روانی دارد و به‌طور غیر‌ مستقیم در هنجارها و واکنش‌های او موثر است؛ به گونه‌ای که استفاده نامناسب از رنگ‌ها، موجب بروز اغتشاشات روانی در انسان می‌شود.

رنگ‌ها همچون صفات انسان‌ها در اعماق وجود شخصیت او ریشه دارد و وصف هر انسانی به رنگی خاص نمایانگر ویژگی‌ها و صفات ذاتی اوست. پس روح و ذات هر انسانی رنگی خاص دارد و چنانکه بخواهد خود را به رنگی دیگر، مغایر هویت واقعیش نشان دهد، این تغایر و تفاوت در اعمال و کردار او بزودی آشکار می‌شود.

آخرین تحقیقات علمی نشان از وجود هاله‌ای از انرژی رنگین در اطراف هر انسان است که متناسب با عقاید و خصوصیات روحی او است؛ مثلا آنان که از عقاید دینی قوی برخوردار و به مقامات عالی الوهی دست یافته‌اند، دارای هاله‌ای از نور زرد هستند. شاید برای همین است که آگاهانه و یا ناآگاهانه بزرگان دینی را با هاله‌ای از رنگ زرد به تصویر می‌کشیم.

رابطه رنگ و روان شاعر معاصر

رنگ

بديهي است كه هر اثر، بيانگر انديشه آفريننده آن و خودآگاه يا نا خوداگاه بيـانگر سـاختار
دستگاه فكري وجهان‌بيني وي است.

شعر نيز به دليل اينكـه برخواسـته از عمـق احـساسات و عواطف شاعر است، آيينه تمام نماي شخصيت و روحيات رواني اوست.

چون مهمترين هدف شعر وادبيات امروز دست يافتن به شناختن عيني وجزئي تـازه‌اي از خود و جهان است تا مردم بتوانند براي تحقق بخشيدن به نظم مطلوب عصر خـويش از آن ياري جويند، 6رنگ ميتواند بهترين عنصر در اين شناسايي باشد.

از آنجـا كـه هـر انـساني از محيط طبيعي خويش متأثر است و بسته به روحيه يا مسلك و انديشه خويش بـه رنگـي خـاص علاقه دارد و بدان عشق مي‌ورزد يا از رنگي ديگر متنفر اسـت، انعكـاس ايـن تمايـل يـا تنـافر همواره در تمام عرصه اعمال و گفتار و نوشتار او تجلی مي کند.

به طور كلي رنگ‌ها در روند خلاقيت و شكل‌دهي شخصيت افراد تـأثيري عميـق دارد؛ بـه گونه‌اي كه بسياري از بزرگان ادبيات جهان چون گوته، شاعر آلماني، كه به رنـگ آبـي علاقـه فراوان داشت، تلاش‌ها و موفقيت‌هاي ادبي خويش را مديون همين تأثير رنـگ در شخـصيت خـود مي‌دانست.

انسان ملتهب و آشوب زده معاصر، به منظور بازگردانـدن آرامـش ونـشاط از دسـت رفتـه خويش به رنگ پناه مي‌برد و از آنها چون مسكني بهره مـي جويـد.

شـاعر امـروز، راوي صـادق لحظه‌هاي زندگي خويش و جامعه‌اي است كه درآن زندگي مي‌كند. بـدي‌ها وخوبي‌هـا، زشـتي‌ها و زيبايي‌ها را همچون نقاشي زبردست در اشعار خود به تصوير مي‌كشد و چنين اسـت كـه شـعر امروز برخلاف شعر ديروز ما، آيينه‌اي از روحيات شاعر و انسان‌هاي عصر اوست.

اساسا نگاه شاعران معاصر جنبشي از درون به بيرون اسـت؛ يعني آنـان مـي‌كوشـند تـا بـا استفاده از عناصر عيني گرا چون طبيعت و محيط پيرامون به تداعي تصورات ذهني و روحيات شخصي بپردازند. براي همين است كه بيشتر تصاوير شاعران معاصر، شخصي و برگرفته و بـرخواسته از محيط ، اجتماع وحوادث شخصي زندگاني آنان است.

از آنجا كه شعر امروز حاصل تجربيات شخصي و اجتماعي و متـأثراز روحيـات و عواطـف رواني شاعران است، شناخت فراز و نشيب‌هاي زندگاني شاعر امـروزي تقريبـا ضـروري اسـت؛ چرا كه شاعر امروزي به دليل عدم پيروي از سنت‌گرايي كهن، تقريبا مـستقل از ديگـران عمـل مي‌كند و از شعر به عنوان ابزاري براي بيان عقايد واحساسات خود و حتـي ابـزاري بـه منظـور رسيدن به اهداف سياسي واجتماعي استفاده ميكند. لذا تأثرات سياسي و اجتماعي و زندگاني شخصيت شاعر معاصر با گزينش واژگان به ويژه رنگ‌ها در ارتباط مستقيم است.

تحليل روان‌شناسانه رنگ در آثار سپهری

رنگ

با نظري اجمالي به آثار سپهري و توصيف‌هاي رنگين او از پديده ها وعناصر عالم، اولا علاقه فراوان سپهري به رنگها – كه از نقاش بودن وي مايه مي‌گيرد – نمايان مي‌گـردد و ثانيـا دقـت نظر او در كاربرد صحيح و دقيق آنها – خودآگاه يا ناخودآگاه – ما را به دانـش سـپهري از آثـار رواني رنگ‌ها رهنمون مي‌سازد.

سپهري اساسا شاعري خوش‌بين و عاشق پيشه است. وجود فراوان رنگ‌هاي شاد در هشت
كتاب او گلستاني از طبيعت رنگارنگ خدادادي براي ما ترسيم مي‌كند.

همـين مثبـت انگـاري و خوش‌بيني او به جهان هستي – كه از ديدگاه عاشقانه وغزالي وار ليس في الامكان ابدع مما كان او مايه مي‌گيرد – باعث شده كه وي همواره با نظري جمال‌شناسانه، حتـي آنچـه را بـراي عده‌اي در مقام زشت‌ترين و مهيب‌ترين عناصر هستي است، زيبا و رنگين بنگرد؛ بـه گونـه‌اي كه حتي مرگ را روشن، وكركس را كه سمبل زشتي و بدخويي است، زيبا وقـشنگ ببينـد و بـراعتراض كنندگان و عيب جويان قلم صنع، انگشت بگذارد كه:

من نمي‌دانم
كه چرا مي‌گويند اسب حيوان نجيبي است، كبوتر زيباست
و چرا در قفس هيچ‌كسي كركس نيست
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد

چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد

( هشت كتاب، صداي پاي آب )

سپهري اگر چه به شهادت دوستانش – از جمله مشفق كاشاني – شاعري خجول وگوشه‌گير بود، طبيعت شاد و پويا و رنگارنگ اشعار او از شاعري زنده، سر حال و مصلح خبر مي‌دهـد و تنها در دو اثر اوليه و تا حدودي اثر سوم اوست كه فضاي سياه و تاريكي بـر اشـعار او سـايه افكنده است و آن نيز به علت همان وابستگي‌هاي حزبي، حـضور او در اجتمـاع، مـشاهده آلام و رنج‌هاي مردم و اوضاع اسفبار آنان بود كه روح وي را مي‌آزرد. بنابراين جاي تعجب نيـست كـه در چنين فضايي شاعر فرياد بر آورد كه:

نيست رنگي كه بگويد با من

اندكي صبر، سحر نزديك است

هر دم اين بانگ بـر آرم از دل

واي اين شب چقدر تاريك است.

( غمي غمناك، مرگ رنگ )

 

 

 

Total
0
Shares
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Previous Post
ال جی اسلاید

ال جی اسلاید با صفحه نمایش رول شدنی معرفی خواهد شد

Next Post
اس 21 اولترا

اس 21 اولترا؛ اگزینوس و اسنپدراگون

Related Posts