به لحاظ رنگ، فضاي تيره و تار دو، سه اثر اوليه او از ملال و دلزدگي سهراب سپهری از اوضاع زمانـه، تـسليم و نـااميدي روحي او و حاصل آشنايي وي با مكتب رمانتيسم حكايت مـيكنـد.
اگـر بـه عنـاوين شعري سپهري در دو اثر اوليه او نظري بيفكنيم بهخوبي اين مدعا ثابت ميشود؛ عنـاويني چـون سراب، غمي غمناك، خراب، دلسرد، در قير شب، دود ميخيـزد، دره خاموشـي، مـرگ رنـگ، وهم دركتاب اول ( مرگ رنگ ) وهمچنين عنـاويني چـون خـواب تلخ، فـانوس خـيس، جهـنم سرگردان، ياد بود، مرز گمشده، لحظه گمشده و بي پاسخ در كتاب زندگي خوابها، همه و همـه بيانگر اوضاع نابسامان روحي و رواني سهراب است.
اين آشفتگي روحي او به حدي است كـه او حتي رنگ سپيد را، كـه سـمبل پـاكي وبـي آلايـشي اسـت، رنگ فريـب و ريـا مـي خوانـد:
سپيديهاي فريب روي ستونهاي بيسايه رجز ميخوانند. ( جهنم سـرگردان، زندگي خوابهـا )
و تاريكي وسياهي را زيبا مي بيند:
سر برداشت/ محراب زيبا شده بود/ پرتوي در محراب ديد/
تاريك وزيبا…/زني از پنجره بيرون آمد/تاريك وزيبا
( مرغ افسانه،زندگي خوابها )
واقعيت اين است كه اگر انسان از نظر رواني و فيزيولوژيكي به آرامش، بـازسـازي بـدني و رهايي از فشار و كشمكشهاي روحي نياز داشته باشد، مطابق اين واكنش غريزي، رنگ تيره را انتخاب ميكند و اگر عكس آن، انسان با فعاليت يا از طريـق خلاقيـت ذهنـي بخواهـد انـرژي ذخيرهاش را آزاد سازد بر اساس واكنش غريزي، رنگهاي روشن را انتخاب خواهد كـرد و سهراب حقيقتا اين گونه بود و گزينش واژگان رنگين در اشـعار او بيـان كننـده ايـن واقعيـت است.
طرد رنگ سياه در آثار سپهري، كه با تغيير جهانبيني او از كتاب چهارم بـه بعـد آشـكار ميشود، بيانگر آرزويي كم و بيش طبيعي است .
جدا شـدن سـپهري از انديـشههـاي حزبـي و شكلگيري نگرش عارفانه و عاشقانه در او مهمترين عامل طرد رنگ سياه در اشـعار او و بيـانگر تغييرات عميق روحي اوست.
دقت در اشعار كتاب پنجم به بعد بهخـوبي ايـن تغييـر نگـرش را نشان ميدهد.
با وجود اين از ميان همه كساني كه پيش از 1310هــ .ش بـه دنيـا آمـده و پـس از آن بـا وقايعي چون تغيير سلطنت و زيستن در فضاي پر رنگ استبداد و خودكامگي رضاخان، شكست نهضت ملي ايران، واپس خزيدنهاي روشنفكران ديني و فرهنگي را تجربه كردهاند، سپهري يك استثناست؛ زيرا او بر خلاف امثال اخوان، نيما و… از چنين تأثراتي تقريبا بر كنـار مانـد و بـا انزوا طلبي اجتماعي ـ سياسـي و گـزينش جهـانبينـي گريـز از دنيـا، توانـست فـضايي شـاد و پرطراوت و معنوي درآثارخويش به وجود آورد و با رسيدن به حقيقـت و معرفـت، مخاطبـان خويش را به حقيقت جويي و كمالطلبي دعوت كند.
درست از حركت سپهري براي خـروج از حلقه رومانتيسيسم و رسيدن به معرفت و نيروانا، يعني از سرايش
( آوار آفتاب ) تا ( ما هيچ و ما نگاه ) شخصيت اصلي او نهفته است و با دقت در بـسامد رنگهـا و تحليـل روانـشناسانه آنهـا بهخوبي ميتوان از نيمه پنهان سپهري آگاه شد.
همانگونه كه در جامعه آماري مشاهده ميشود، رنگ سبز پر كاربردترين رنگي است كه در هشت كتاب سپهري جلوه ميكند و به دنبال آن، رنگ سياه ـ كه بيـشترين نقـش آن در دو اثـر اوليه او، يعني مرگ رنگ و زندگي خوابها است ـ و آبي از بيشترين بسامد بر خوردار است. اما همانگونه كه بيان شد، رنگ سياه درجهانبيني او چندان مطلوب نيست و به کل مايه تنفر سهراب است.
واقعيت اين است كه شخصيت آرام، مطمـئن، مـصلح و آرمـانخواه سـپهري در تحليـل روانشناسانه رنگهاي سبز و آبي ديوان او نهفته است.
رنگ سبز، تأثيري آرامبخش بر ذهن دارد؛ ايجاد تازگي مـيكنـد وهمچنـين احـساسات را آرام ميكند و شادي را به قلب ميآورد.
در روانشناسي رنگها آمده است
انتخاب كننده رنگ سبز داراي صفات روحي اراده در انجام دادن كار، پشت كار واستقامت است. سبز مايل به آبـي نمايانگر عزم راسخ،پايداري، ومهمتر از همه ، مقاومت در برابر تغييرات است. انتخاب كننـدگان رنگ سبز اصلاحگراني هستند كه مايل به اصلاح وضع موجود هـستند. و شخـصي كـه رنـگ سبز را انتخاب ميكند مايل است تا عقايد خود را به كرسي بنشاند وخود را به عنـوان نماينـده اصول اساسي و تغييرناپذيري معرفي كند و ميخواهد بـه ديگـران پنـد و انـدرزهاي اخلاقـي دهد.
بـا نگـاهي بـه آثـار ميـاني و پايـاني سـپهري، ردپـاي ايـن خيـر خـواهي و اصـلاح طلبي رفورميسم را ميتوان بخوبي مشاهده كرد.
رنگ سبز موجب نرمشپذيري اراده نيز ميشود
و همين نرمشپذيري به شخص امكان ايستادگي در برابر مشكلات را ميدهد؛ زيرا از طريق اين ايستادگي است كه شخص ميتواند كاري را به انجام برساند و بدينسان موجب احتـرام بيـشتر براي خود ميشود.
در اين ميان، علاقه سپهري به رنگ آبي، واقعيتي انكارناپذير و اظهارعلاقه سپهري به رنـگ آبي در كتاب اتاق آبي خود بيانكننده اين ادعاست.
در مصر قديم، آبي نشانه حكمت بـود و درچارچوب نسب، آبي دادگري است و فروتني، پاكدامني،شادي، درستي، آوازه نيـك، عـشق و خوشبختي جاودان.
طبق متون كهن بودايي نيز از ميان سي و دو امتيازي كه يك مرد بزرگ بايد داشته باشد، يكي داشتن چشمهاي نيلي است.
در زمينه مذهبي، رنگ آبـي ـ كـه رنـگ آسـمان است ـ براي جشنهاي فرشتگان پذيرفته شد. 16رنگ آبي در نگاه سـپهري يـادآور نيروانـا و آسايش حاصل از آن است، لذا رنگ آبي براي او همواره آرامشزا بوده است؛ همچنان كه خود در كتاب آبي بيان ميدارد، اتاق آبي به او آرامش ميداد و در آنجا به عبادت مـيپرداخـت.
رنگ آبي نيز از نظر روانشناسي
به معناي آرامش و از ديدگاه فيزيولوژيكي به معناي خشنودي
از وضعيت آرامش همراه با لذت بردن از آن و نيز نشانگر يكپارچگي و احساس تعلـق اسـت.
آبي نشانه و بيانگر احساس عميق است و به عنوان يك حساسيت تسكين يافتـه، شـرط قبلـي
همدلي درتجربه زيباشناسانه و آگاهي انديشانه است .آبي رنگ انديشه اسـت وسـهراب در
پناه آرامش آن مي انديشيد و در انتقال آن افكار به ديگران همواره ميكوشيد.
و در نهایت اینکه سپهري در دورهاي از زندگي شخصي خويش، يعني از زماني كه در تهران تحصيل مـيكـرد و در اجتماع حضور فعال داشت تا زماني كه خود را از كارهاي حزبي و اجتماع پر آلام و مكتب رمانتيسيسم رها نكرده بود، همواره مضطرب و نگـران بـود و بـه دنبـال آرامـش و رهـايي از كشمكشهاي روحي و رواني خويش ميگشت كه كاربرد و انتخاب رنگهاي تيره در آثار اوليه او حكايتگر اين نكته است؛ چراكه به اعتقاد روانشناسان، انتخاب رنگ سياه بيـانگر نفـي خـود و اعتراض به سرنوشت خويش است .
سرانجام، وجود رنگهاي اصلي و روشن دركتاب چهـارم به بعد سپهري، نشان از شخصيت بهنجار و با ثبات، پويا، مطمئن، تـاثيرگـذار و اصـلاح طلـب اوست.
شخصيت زنده و پويايي كه با واژگان و واژههاي رنگين اشعار خويش، همـواره انـسان را به تكاپو وتحرك وا ميدارد و به سير وسفر در انفس و آفاق دعوت ميكند.
او اساسا چه در سطح كلمه، چون گزينش واژگان رنگين و چه در سطح كلام بويژه در اشـعاري چـون مـسافر، صداي پاي آب، نشاني، پشت هيچستان و… همواره انسان را به تلاش وتكاپو بـراي رسـيدن به حقيقت دعوت ميكند ودر رسانيدن ( من فردي ) به ( ماي جمعي ) يك تنه ميكوشد.